RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
Alternative content |
تصاویری از تکنیکی ترین ها برای رفع خستگی و سرگرمی دانش آموزان فوتبال دوست
تو رو به قیمت جون ؛ به همین یه لقمه نون تو رو به ماه آسمون ؛ به عاشقای بی نشون تو رو به حرمت چشمهات ؛ به همه ی مقدسات ؛ تو رو به خود خدا ؛ به هق هق شبونه هات ؛ قسمت میدم، جوراب هاتو بشور خفمون کردی ---------------------------- ---------------------------- خوردن شيريني خيلي راحته٬ خواندن داستان شيرين هم راحته٬ اما پيدا كردن دوست شيرين خيلي سخته! تو چطوري منو پيدا كردي؟
---------------------------- ---------------------------- تو دنيا يکي هست که فقط به خاطره تو نفس ميکشه.....اونم دماغته
---------------------------- ---------------------------- یه روز یارو سوار هواپیما می شه،یهو هواپیما سقوط می کنه... . . . این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه
---------------------------- ---------------------------- به اندازه تمام سلولهاي بدنم دوستت دارم (از طرف يک تک سلولي) شوخي کردم ديونه تو که مي دوني نفس مني ( ازطرف يک مرده(
---------------------------- ---------------------------- آسمان را مي خواهم براي عبور، جاده باريک است ، ماه را مي خواهم براي نور، راه تاريک است ، تو را مي خواهم براي نظافت، تعطیلات نزديک است
---------------------------- ---------------------------- به اندازه ی صداقت پینوکیو و رفاقت تام و جری و هوش پت و مت دوست دارم
---------------------------- --------------------------- صداقت خواستم داشتی، مهربانی خواستم داشتی،عشق خواستم داشتی، قور قوری جون گل کاشتی! هر چی که خواستم داشتی
---------------------------- ----------------------------
نوشته شده در تاریخ پنجشنبه هفتم دی 1391 توسط علی پورمهدی
مشترک گرامی حرکت زشت شما را دیدیم... ---------------------------- ---------------------------- عمریست چشم به دیدار توام ---------------------------- ---------------------------- چه کنم چرخ فلک کرده مرا از تو جدا ---------------------------- ---------------------------- ><(((:> ><(((:> ><(((:> ماهی برات فرستادم تا بخوری و ببینی که چقدر مزه اش با علف فرق داره ---------------------------- ---------------------------- اگر دریچه قلبم رو باز کنی اینو می شنوی: ---------------------------- ---------------------------- تو حوضی که ماهی نباشه قورباغه سالاره ---------------------------- ---------------------------- هركسي تو را دوست داره 4 تا مريضي ميگيره : 1- فراموشي 2 ... 3 ... 4 ... 3 تاي ديگه را فرموش كردم بگم ---------------------------- ---------------------------- امروز تعطیل است، گفتیم یادی از اموات كنیم... چطوری جنازه؟ ---------------------------- ---------------------------- ---------------------------- ---------------------------- وقتی وارد دلم شدی احساس کردم آتش در وجودم شعله ور شد ---------------------------- ---------------------------- وقنی پیر میشی ممکنه موهاتو از دست بدی یا دندونات بریزه ولی زیبایی هاتو هیچ وقت از دست نمی دی چون آدم چیزهایی که نداره هیچ وقت از دست نمی ده ---------------------------- ---------------------------- اگر تو با من باشی ... چراغ خونه ام باشی ---------------------------- ---------------------------- ---------------------------- ---------------------------- سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها... ---------------------------- ---------------------------- زندگی مانند گیتاریست که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شاد... ---------------------------- ---------------------------- سلام علی جون سیزده کجا میرین؟ اگه میشه بیا با هم بریم. اخه پارسال با شما خیلی خوش گذشت . . . . . . . تو که میبینی اس ام اس مال تو نیست مرض داری تا اخر میخونیش؟؟ ---------------------------- ----------------------------
چرا نباید به یک رستوران پنج ستاره رفت؟
گارسون: چه میل دارید؟ آب میوه؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟ مرد کور
روزی مرد كوري روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود.روي تابلو خوانده می شد: من کور هستم لطفا کمک کنید روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت؛ نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که كلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید؛ خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد؛ باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
ایمیل
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.
قاطر
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد. یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد. پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید. کشاورز گفت: خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم. کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟ کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه؟؟!!
دختر روستایی روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد. خبر خوش
روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر بهپرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
روانی به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ سه وزیر
یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند : وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود…
شرط بندی
یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکی از شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی ۱ میلیون دلار افتتاح کرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقات کند و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضی او مورد پذیرش قرار گرفت … قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست یا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید ! مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد ۲۰ هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ۱۰ صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ۱۰ صبح برنامه ای برایش نگذارد . روز بعد درست سر ساعت ۱۰ صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به درآورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد . وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر ۱۰۰ هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند .
خانواده ی لاک پشت ها
یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجاکه لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی،....
جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد. لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گرچه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود! او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد. سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس درسال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده . او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد. در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!! تک داستان آموزنده به مناسبت روز دانش آموز میمون فروش
روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستاییها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستاییها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمونها روستاییها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد اینبار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستاییها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهایشان رفتند. در نتیجه تعداد میمونها آنقدر کم شد که به سختی میشد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. اینبار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون60 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر میرفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمونها را بخرد. سرگرمی داستان پرواز در اسمانها
غذاخوردن با دست شکمویی با پنج انگشت غذا می خورد . او را گفتند :
بله اعلی حضرت یک مرد شهری که قصد دست انداختن و مسخره کردن یک مرد دهاتی را در حضور جمعی داشت رو به او کرد و گفت :عموجان شنیده ام در آبادی شما به هر احمق و بی مغزی که میرسند به او میگویند ف اعلی حضرت ..... راست می گویند .....؟ مرد دهاتی به سادگی گفت : بله اعلی حضرت ......
فقط نوشتن میدانم قاضی در محکمه از متهم پرسید : خواندن و نوشتن میدانی .....؟ متهم جواب داد : خواندن خیر ولی می توانم بنویسم . قاضی گفت : بسیار خوب ، چند کلمه ای بنویس .... ببینم . متهم خط هایی روی کاغذ کشید و گفت : بفرمایید آقا ، این نمونه خط من است . قاضی پرسید : اینها چیست که نوشته ای ......؟ اینکه چیزی خوانده نمی شود ! خودت بگو چه نوشته ای ......؟ متهم گفت : آقا من که اول عرض کردم خواندن بلد نیستم ...... وفقط نوشتن می دانم . پس معلوم می شود شما هم مثل من نمی توانید بخوانید ......! فروش بهشت
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد، هر چه کرد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد؛ تا اینکه فکری به سرش زد… به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت: قیمت جهنم چقدر است؟ من تمام جهنم رو خریدم، این هم سند آن است. دیگر لازم نیست بهشت را بخرید، چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نخواهم داد!
صفحه قبل 1 صفحه بعد نفرات برتر آبان ماه پایه هشتم دبیرستان شاهد طلوع بهمن ( دوره اول متوسطه ) دانش آموزان برتر آبان ماه پایه هفتم دبیرستان شاهد طلوع بهمن ( دوره اول متوسطه ) دانلود جزوه ی دوم شیمی هفتم دانلود جدول تناوبی عناصر برای آندروید دانش آموزان برتر مهرماه درس علوم تجربی کلاس های هفتم دبیرستان شاهد طلوع بهمن ( دوره اول ) دانش آموزان برتر مهرماه درس علوم تجربی کلاس های هشتم دبیرستان شاهد طلوع بهمن ( دوره اول ) دانلود کتاب علوم هشتم متوسطه ( دورة اول ) دانلود کتاب علوم هفتم متوسطه ( دوره اول ) همراه با آخرین تغییرات پاورپوینت علوم پیشرفته ی نوبت دوم تصاویر برنامه ی سفره ی غذایی دانلود کتاب علوم هشتم متوسطه تور مجازی بازدید از معدن سنگ معدن آهن چاه گز تصاویر متحرک علمی سری پنجم تصاویر متحرک علمی سری چهارم تصا.یر متحرک علمی سری سوم تصاویر متحرک علمی سری دوم ویدئوی اختصاصی هنر نمایی آقای فاضلی دبیر هنر شاهد طلوع بهمن پاورپوینت آزمایشگاه علوم تجربی سرگرمی فوتبالی 1 سرگرمی فوتبالی اطلاعیه پاورپوینت تغذیه سالم دانلود کتاب علوم هفتم توسطه برای موبایل دانش آموزان برتر دی ماه کلاس سوم یک درس علوم تجربی مدرسه ی شاهد طلوع بهمن دانش آموزان برتر دی ماه کلاس کلاس های هفتم متوسطه درس علوم تجربی مدرسه ی شاهد طلوع بهمن مشاهده ی نمودار تحلیل و بررسی آزمون پیش نوبت کلاس های هفتم دانش آموزان برتر آذرماه کلاس کلاس های هفتم متوسطه درس علوم تجربی مدرسه ی شاهد طلوع بهمن پاورپوینت علوم پیشرفته تصاویر متحرک فوتبالی تماشای زمین از ایستگاه فضایی عبور 150 کیلو ولت برق از چوب کلیپ زیبای خورشید از نزدیک دانلود پاورپوینت آلودگی هوا تبریک قابل توجه والدین گرامی قابل توجه گروه های علمی کلاس های هفتم متوسطه پاورپوینت بسیار زیبای درس اول علوم سوم راهنمایی دانش آموزان برتر آبان ماه کلاس سوم یک درس علوم تجربی مدرسه ی شاهد طلوع بهمن دانش آموزان برتر آبان ماه کلاس های هفتم درس علوم تجربی مدرسه ی شاهد طلوع بهمن بازی شلیک موشک بازی زیبای هواپیمای محافظ بازی آنلاین تخریب پل بازی انلاین ساخت پل 2 انتقال کربن دی اکسید در خون فعالیت درون سلول رنگی شدن گل سفید با آب رنگی بادکردن بادکنک با گرم کردن شیشه به پرواز در آوردن کیسه ی چای گرفتن باکتری توسط گلبوب سفید |
شیمی
0
اتم 1 تغییرات مواد 1 فیزیک 0 انرژی 1 موج 1 زمین شناسی 0 ساختار زمین 1 زیست شناسی 0 نمونه سؤالات 0 تست سوم راهنمایی 2 سؤالات دوم راهنمایی 3 دانلود نمونه سؤال 1 معرفی کتاب 1 پرسش و پاسخ 2 گالری تصاویر آموزشی 2 تصاویر متحرک علمی 5 دانلود محتوای درسی 11 آزمایش های ساده 2 تصاویر جانوران 1 پیام برای دانش آموزان 14 تصاویر پس زمینه 5 چگونه درس بخوانیم ؟ 1 سرگرمی 18 کاریکاتور 3 آزمایشگاه مجازی 4 علوم و قرآن 2 علوم و فضا 0 علوم و پزشکی 0 علوم و انرژی 1 علوم و محیط زیست 0 علوم و ارتباطات 0 علوم و مکانیک 0 آیا می دانستید ؟ 2 خاطرات دانش آموزی 1 13 آبان 1 نرم افزار مورد نیاز 2 مجموعه های آموزشی 2 ارتباط با والدین 1 نمره های دانش آموزان 1 22 بهمن 2 پاورپوینت دانش آموزان 8 کلیپ های علمی 46 روزمعلم 1 تصاویر به یاد ماندنی 3 کتاب های الکترونیک 11 معرفی پاورپوینت 2 آموزش کامپیوتر 1 تصاویر زیبا 1 نصیحت بزرگان 2 تصاویر میکروسکوپ 9 خطای دید 1 تدریس آنلاین 2 بازی فکری آنلاین 23 تست هوش 2 ویترین 8 گروه های علوم 0
دی 1393 10
آبان 1393 8 شهريور 1393 6 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 دی 1392 10 آذر 1392 9 آبان 1392 8 مهر 1392 7 شهريور 1392 6 مرداد 1392 5 تير 1392 4 خرداد 1392 3 ارديبهشت 1392 2 فروردين 1392 1 اسفند 1391 12 بهمن 1391 11 دی 1391 10 آذر 1391 9 آبان 1391 8 مهر 1391 7 شهريور 1391 6 خرداد 1391 3 ارديبهشت 1391 2 فروردين 1391 1 |